داوود کریمی
فرزند: محمد آغاز: 27 بهمن 1326 پرواز: 16 شهریور 1383
تعداد بازدید
1109
نویسنده
فاطمه علیخانی
زندگی نامه
سردار شهید حاج داوود كريمى، فرزند محمد، در روز ۲۷ بهمن ۱۳۲۶ در محله سلسبيل تهران به دنیا آمد. پدرش مازندرانی و مادرش اهل قزوين بود. داوود اولین فرزند خانواده بود و پس از طی دوران طفولیت در سن شش سالگی به مدرسه رفت. هشت سال داشت که پدرش درگذشت. مدتي بعد خانواده كريمي به محله نازي آباد نقل مكان كردند....
سردار شهید حاج داوود كريمى، فرزند محمد، در روز ۲۷ بهمن ۱۳۲۶ در محله سلسبيل تهران به دنیا آمد. پدرش مازندرانی و مادرش اهل قزوين بود. داوود اولین فرزند خانواده بود و پس از طی دوران طفولیت در سن شش سالگی به مدرسه رفت. هشت سال داشت که پدرش درگذشت. مدتي بعد خانواده كريمي به محله نازي آباد نقل مكان كردند. داوود همزمان با درس در يك كارگاه تراشكاري كار مي كرد. او از سنین نوجوانی نان آور خانه بود. تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان «رازی» به پایان رساند و دوره متوسطه را در دبیرستان دولتی«علمیه» گذراند. وی در روز 15 خرداد سال 1342 در تظاهرات مردمی عليه رژيم شركت كرد و برای اولین بار نام امام خميني (ره) كه به گفته خودش آن زمان «حاج آقا روح الله» ناميده مي شد را شنید. برادر شهید در این باره می گوید: او در راهپيمايي 15خرداد حضور داشت. آن روز تا موقع غروب به خانه برنگشت. مادرم مدام بي قراري مي كرد. هنگام غروب با لباس هاي خوني به خانه برگشت. او در درگيري با ماموران حكومتي زخمي شده بود. حاج داوود در ایام جوانی با جمع زیادی از مبارزان سیاسی و مذهبی آشنایی یافت. شهید حاج مهدى عراقى در آشنایی داوود کریمی با شخصیت حضرت امام (ره) نقش بسزایی داشت. سالهاى نخستين دهه ۵۰ كه جامعه ايران پر از شور و التهاب انقلابي گرى بود. داوود كريمى هم با تعدادی از دوستانش گروه «فجر اسلام» را به راه انداختند. در تهران اين گروه يكى از قوى ترين گروههايى بود كه اعتماد افرادى چون آیت الله دكتر شهيد سيد محمدحسين بهشتى و آیت الله محمدرضا مهدوى كنى را به خود جلب كرد. او در اين حركت نيمه مخفى و سياسى- چريكى با اين عالمان ارتباط داشت و از هدايت آنان بهره مى گرفت. فجر اسلام و سازمان مجاهدين خلق ظاهراً از ابتدا روابط بسيار گرمى داشتند. اما براساس مواضع اعتقادی و سیاسی از سال 1352 ارتباط اين دو گروه مخفى با هم قطع شد. چرا كه اعضاى گروه «فجر اسلام» اعتقاد داشتند كه سازمان به بيراهه مى رود. وی در شانزدهم شهريورماه ۱۳۴۹ ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج يك دختر به نام «مريم» و سه پسر با نام هاى «ميثم»، «محمدصادق» و «محمود» است. حاج داوود تراشكار، قالبساز و فعال سياسى و مذهبی تا سال 1355 در تهران به مبارزه ادامه داد. اما شور انقلابي و بسته شدن فضاى مبارزه در ايران موجب شد، او نيز همانند بسيارى از همرزمانش راهى لبنان شود. در آنجا با شهيد دكتر مصطفى چمران و شهيد محمد منتظرى آشنا شد. پس از مدتى نيز به سبب استعداد ذاتی اش مربى نيروهاى چريكى شد. وی در اوایل سال 1357 به کشور بازگشت و در كنار دوستان و همراهانش چهار هيات مذهبى در منطقه نازى آباد براى مبارزه با رژيم طاغوت تاسيس و سازماندهى كرد و با تجربه اى كه در سال هاى گذشته اندوخته بود، هدايتشان را بر عهده گرفت. انقلاب اسلامي با رهبري امام خميني (ره) به پيروزي رسيد و فجر انقلاب دميدن گرفت. حاج داوود در همان اولين روزها با كمك ديگر مبارزان، كميته انقلاب اسلامی نازى آباد را راه اندازی کرد و خود هدايت و مسئوليت اين كميته را برعهده گرفت. او از اعضاى اصلى تشكيل دهنده آن و مدتي بعد عضو هيات مركزى سپاه تهران شد. حاج داوود در دفتر هماهنگي سپاه فعاليت مي كرد و وظيفه اش نظارت به نحوه شكل گيري سپاه در شهرهاي مختلف كشور بود. حاج داود فرمانده منطقه 7سپاه و مدتى کمتر از يك سال نيز فرمانده سپاه تهران بود. چنانکه از کلام همرزمان شهید بر می آید؛ پس از فاجعه هفتم تیرماه و هشتم شهریور و بروز ناامنی های ناشی از فعالیت های خرابکارانه گروهک های مختلف ضد انقلاب در تهران حاج داوود کریمی و یارانش با راه اندازي «گشت هاي ثارالله» و گروه های حفاظت از شخصيت هاي سياسي، امنيت را به پايتخت برگرداندند. يكي از اقدامات حاج داوود کریمی تشكيل سپاه در شهرهاي كردستان بود. شهرهاي اين استان امنيت نداشت و احزاب مختلفي در آنجا فعاليت مسلحانه مي كردند و توسط نيروهاي خارجي حمايت مي شدند. با اين حال، وي قبول كرد كه اين كار را انجام دهد. محسن رضایی (فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) درباره نقش شهید کریمی در مبارزات کردستان می گوید: حاج داوود در کردستان ستادی را راه اندازی کرده بود که نیروهای داوطلب به آنجا مراجعه می کردند و او آنها را سازماندهی می کرد و به خط مقدم مبارزه با گروهک های ضد انقلاب می فرستاد. حاج داوود کریمی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه جنوب رفت. او در همين مدت كه تا سال ۶۱ ادامه يافت، برپايه آموخته هایش در لبنان مسئول آموزش نظامى سپاه شد. به گفته سردار حسين علايي یکی از همرزمان شهید؛ حاج داوود کریمی در روزهای اول جنگ تحمیلی به عنوان «فرمانده عملیات جنوب» به همراه جمعی از فرماندهان و شهدای نسل اول سپاه پاسداران همانند شهیدان والامقام حسن باقری، محمد جهان آرا، علی هاشمی اقدام به راه اندازی اولین یگانهای رزمی برای دفاع از آبادان و اهواز و دزفول در مقابل دشمن متجاوز نمود. فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس می گوید: تشكيل تيم هاي چريكي و حملات شبانه به دشمن در پايگاه «منتظران شهادت» از ايده هاي نظامي حاج داوود بود. اين تيمهاي چريكي در باشگاه ورزشی گلف اهواز مستقر شده بودند و شبها به دشمن حمله مي كردند. با تغيير نام باشگاه به «پايگاه منتظران شهادت»، كانون يك نيروي نظامي قدرتمند در جنوب کشور تشكيل شد. به گفته همرزمان شهید وی از سال 1364 به عنوان یک بسیجی و رزمنده گمنام در بسیاری از عملیات ها شرکت می کرد. شهید کریمی در عملیات والفجر 8 در منطقه عملیاتی فاو شرکت کرد و در گردان هاى مهندسی رزمی جهاد سازندگی خدمات شایسته ای ایفا نمود. محمدرضا محمدي نيك،دوست شهيد حاج داوود كريمي در این باره می گوید: وقتی دشمن متوجه حركت و عبور و مرور رزمندگان از پل خضر(از پلهای بسته شده بر روی اروند رود) به سمت فاو شد، شروع به بمباران این پل كرد. قطعه اي از پل به دليل بمباران تخریب شد. حاج داوود بايد آن قطعه را جوشكاري مي كرد، اما انعكاس برق جوشكاري باعث جلب توجه دشمن مي شد. او پتويي را خيس كرد و روي سرش انداخت و با اینکه چشمانش به دليل دود و گاز ناشي از جوشكاري به شدت مي سوخت، کار را تمام کرد. در ميانه عمليات فاو، مزدوران صدام گلوله هايى را فرو آوردند كه با دودى زرد رنگ و بويى آزاردهنده و تهوع آور خبرى مهلك از يك فاجعه مى داد. حاج داوود فرمانده، اين بار مردانگى را در نجات همرزمانش تبلور بخشيد. همرزمان شهید می گویند: او تلاش كرد با چهار، پنج ماسكى كه در اختيار داشت برادران همرزم جوانش را نجات دهد. سه چهار ساعت بعد گازهاي شيميايي دشمن سينه او را از خون و درد انباشته نمود. زمانى كه او را براى معالجه به تهران آوردند خون استفراغ مى كرد و نفسش به بوى گوگرد و گازهاى سمى و ميكروبى، آميخته بود. حاج داوود در نیمه اول سال 1365 به مدت 5 ماه به عنوان مسئول بازرسی بنیاد شهيد انقلاب اسلامي خدمت نمود و پس از آن به مدت یک سال مسئولیت حراست مخابرات کشور را بر عهده داشت. حاج داوود در فاصله سال هاى ۶۵ تا ۶۷ به عنوان مدیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد و برای مبارزه با ورود این مواد افیونی به کشور چندین قرارگاه تاکتیکی تاسیس کرد. او در اين دوره با سمت فرماندهى قرارگاه مركزى محمد رسول الله(ص) و قرارگاه هاى تاكتيكى تابعه شرق كشور در قالب طرح «والعاديات» مسئول مبارزه با قاچاقچيان مواد مخدر بود. در همين سال ها بود كه رفيقان و همرزمانش كه با هم سال ها مجاهده كرده بودند يك به يك پر كشيدند. حاج محمد ابراهيم همت، مهدى باكرى، حسين خرازى و بسيار ديگرانى كه نمونه هاى مردى بودند، اما اين جامانده از جمع ياران تنها مى توانست در غم از دست دادن اينان بگريد. پس از پذیرش قطعنامه از سوی امام (ره) و تجاوز و نفوذ منافقین از غرب کشور، حاج داوود در عمليات بزرگ و سرنوشت ساز مرصاد حضور يافت و باز هم در لباس یک بسیجی وارد صحنه شد و با مدیریت بخشی از صحنه نبرد، ضربات خرد کننده ای را به منافقین زبون وارد کرد. پس از جنگ تحميلي حاج داوود، به كارگاه تراشكارى اش بازگشت كه به گفته دوستانش، اين بار «محقرتر» بود و در جاده باقرآباد قرار داشت. به گفته امیر سرتیپ دادبین (فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش)؛ «بسیاری از قطعاتی را که شهید کریمی طراحی و ساخته بود، در صنایع هوایی به خصوص در هلوکوپتر سازی مورد استفاده قرار گرفت. ایشان با توجه به اینکه مشکلات شیمیایی داشتند و در فشار و رنج بسیار بودند ولی تا آخرین لحظه تا جایی که می توانست سر پا بایستد فعالیت سازندگی خود را قطع نکردند. از سال 1368 تا زمان شهادت، حاج داوود تنها يك كارگر ساده قالبساز بود. او دنبال مقام و منصب نرفت و نخواست كه درجه اي بر شانه هايش باشد. فرمانده عملیات جنوب و سردار گمنام سالهای دفاع مقدس به ميان مردمش بازگشته بود. اين مرد پاك سرشت که به قول همرزمانش هیچ دافعه ای نداشت و همه وجودش جاذبه و شوق و عشق به انقلاب و نظام اسلامی بود. بهترین توصیف درباره شخصیت حاج داوود کریمی همان است که رهبر معظم انقلاب در پیام مربوط به شهادت ایشان فرمودند: اينجانب آن مرد با ايمان و ايثارگر را در همه دوران پس از انقلاب داراي صدق و صفا شناختم و آزمايش دشوار الهي در دوران ابتلا به عوارض دردناك آسيب شيميايي را براي او هديه اي معنوي براي رشد و اعتلاي روحي آن شهيد عزيز مي دانم. حجت السلام والمسلمین رحیمیان (نماینده مقام معظم رهبری در بنیاد شهید و امور ایثارگران در باره شهید حاج داوود کریمی می گوید: از خیلی سال ها پیش با اسم حاج داوود کریمی آشنا بودم و در روزهای آخر عمر شریفش نیز که بیمار و در بستر بودند و وضعیت جسمی ایشان خوب نبود از طرف مقام معظم رهبری به عیادت ایشان رفتم. سردار سید یحیی رحیم صفوی (همرزم شهید و فرمانده سابق سپاه پاسداران نیز در خصوص شهید کریمی می گوید: بی شک او از مردان بزرگی بود که به دور از زخارف دنیای فانی برای نوشیدن از سرچشمه لایزال «ارجعی الی ربک» لحظه شماری میکرد و نهایت؛ قفس تن بشکست و در رفیق اعلی در جوار رحمت بیمنتهای حضرت دوست منزل گزید. سید عزت الله ضرغامی رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، درباره شخصیت شهید کریمی می گوید: من به واسطه اینکه کریمی فرمانده ای برجسته و جزء پیش قراولان و پیشگامان رهبری سپاه در زمان جنگ بود وهم به واسطه اینکه اهل یک محل بودیم و ایشان در منطقه نازی آباد تهران شخصیت برجسته ای داشت ، با شهید حاج داوود آشنا بودم. شهید کریمی شخصیتی متواضع و صمیمی و بی پیرایه ای داشت که هرکسی با او حشر و نشر پیدا می کرد عاشق به تمام معنای سجایای اخلاقی اش می شد . کریمی در عین حال که عارف بود فرمانده ای فداکار و شایسته و لایق نیز بود . مهدي عزيزي از دوستان قديمي شهيد در متني كه در چهارمين سالروز شهادت حاج داوود بر سر مزار آن شهيد قرائت نمود، نوشته است: گاهي اوقات لباسي را مدتهاي مديد بر تن حاج داوود مي ديديم كه علي رغم انتقاد ها هرگز قائل به تعويض آن نبود و اين داستان تا آخرين روزهاي حياتش تداوم يافت وزمين و زمان هم به شهادت نشستند كه داوود از جنوب تهران برخاست و در جنوب تهران جان به جان آفرين تسليم كرد و هيچ توصيف و توجيهي نتوانست او را از ديار دست پروردگانش و مردم مستضعفي كه در جان او جاي داشتند، جدا كرد. عزيزاني كه از دوران دبيرستان حاج داوود را مي شناختند و درك كرده بودند به ياد دارند كه از همان دوران خداوند كريم خصایصی را به او ارزاني داشته بود كه هر كس از آن بهره مند نبود و همين ويژگي بود كه سبب مي شد شمع محفل دوستان باشد و با تشكيل جلسات و هيئت ها آنان را به دور خود جمع كند و هدايتگر مسير عشق به قدرت لايزال الهي باشد. از ۱۵ تير ماه ۱۳۸۲ بيمارى اش شدت گرفت و بسترى شد. اما پزشكان كارى از دستشان برنمى آمد تا آنكه او را سه چهار ماه به آلمان فرستادند. پزشكان آلمانى تشخيص داده بودند كه بيمارى او ناشى از مصدوميت شيميايى حاصل از گاز هايى است كه در جنگ به كار رفته بود. آنها نوع گاز هاى شيميايى را هم مشخص كرده بودند. بدنش پر از غده شده بود. يك بيمارى عجيب و غريب بود. شبيه سرطان اما سرطان نبود. و اين طور بود كه حاجى به بستر افتاد و كم كم تحليل رفت. اما مثل هميشه خوش برخورد بود. درد همچنان زيادتر مى شد و پزشكان مجبور بودند از داروها و مسكن بيشترى استفاده كنند. تا جایی که پزشكان تجويز كرده بودند براى كاهش درد از ترياك استفاده كند اما حاجي اين خواست را نپذيرفته و گفته بود: «من چطورى ترياك مصرف كنم در حالى كه خودم رئيس ستاد مبارزه با موادمخدر بودم.» پرستاران هم نمى توانستند او را يارى كنند. او از درد خواب نداشت. به همين خاطر نخاعش را سوراخ كردند و در مهره اول «پمپ مرفين» كار گذاشتند. پرستار دكمه پمپ را مى زد و مرفين به همه جاى بدنش مى رفت. حاج داوود، واقعاً سختى كشيد. سرانجام اين كوه استقامت و پايدارى، در روز پانزدهم شهريورماه ۱۳۸۳ تاب قفس تن نياورد و بر اثر جراحات ناشى از شيميايى بدرود حيات گفت و به فيض شهادت رسيد و با تشییع انبوه امت شهیدپرور در قطعه 29 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
مشاهده بیشتر
آرامستان
گالری
دل نوشته ها
اگر داوود را می شناختید، دلنوشته ای بنویسید.
توجه فرمایید که نظر شما به عنوان
مهمان
ثبت خواهد شد.
در صورت تمایل به نمایش نام خود وارد
شوید.