جواد خداکرم
آغاز: یازدهم آذر 1334 پرواز: 25 آبان 1376
تعداد بازدید
919
نویسنده
میثم عرب
زندگی نامه
سردار شهید جواد خدا کرم در سال 1334 دریکی از محلههای جنوب تهران در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود از همان کودکی به اهلبیت عصمت و طهارت عشق میورزید او یکی از بنیانگذاران هیئت محبان الهادی بود ضمن درس خواندن به ورزش سنتی باستانی علاقه داشت، یکی از پیشکسوتان این ورزش بود در دوران جوانی تحت تأثی...
سردار شهید جواد خدا کرم در سال 1334 دریکی از محلههای جنوب تهران در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود از همان کودکی به اهلبیت عصمت و طهارت عشق میورزید او یکی از بنیانگذاران هیئت محبان الهادی بود ضمن درس خواندن به ورزش سنتی باستانی علاقه داشت، یکی از پیشکسوتان این ورزش بود در دوران جوانی تحت تأثیر برادر بزرگ خود سردار عزیز پاسدار شهید ابراهیم حاج خداکرم قرار گرفت و مبارزات سیاسی خود را شروع کرد اعلامیهها و رساله امام خمینی را میگرفت و پخش میکردند خدمت بهنظام پهلوی را حرام میدانستند و هیچکدام از این برادران حاضر به خدمت سربازی نشدند سالهای 56 و 57 به همراه برادرش یکی از برپاکنندگان تظاهرات و راهپیمایی در شهر تهران بودند زمانی که شرکت نفت در اعتصاب بود آنها به شهر قزوین رفتند وذغال آوردند و بین مردم پخش کردند تا مردم سختی زمستان را احساس نکنند. با ورود حضرت امام (قدس سره) به کشور اسلامی تحت رهبری آن بزرگوار لباس مقدس کمیته انقلاب را به تن کرد ابتدا در کمیته استقبال از حضرت امام و بعد در کمیته انقلاب اسلامی به انجاموظیفه پرداخت. کمیتههای مساجد علی ابن – ابیطالب (ع) و مسجد ابوالفضل (ع) در 17 شهریور را تشکیل داد شروع توطئه کردستان از سوی استکبار در سال 57 بهفرمان حضرت امام به کردستان رفتند و در کنار دکتر چمران و شهید قرنی حماسهها خلق کردند. با شروع جنگ تحمیلی درحالیکه سردار شهید در بیمارستان قلب بستری بود متوجه شد که برادرش از برادران کمیته و محله گردانی را به نام میثم تشکیل داده و میخواهند به جبهه بروند شبانه از بیمارستان بیرون آمد و همراه آنها به جبهه میرود و در یک عملیات بزرگ همراه با شهید چمران در جنگهای نامنظم به دشمن حمله کرده و عراقیهای داخل شهر خرمشهر را تا مرز شلمچه به عقب میرانند که در همین عملیات ابراهیم شهید میشود و ایشان جنازه او را به دوش میکشد و به تهران میآورند و بعد از به خاکسپاری به جبهه برگشتند و فرماندهی گردان فوق را به عهده میگیرد و چون شهید ابراهیم حاج خداکرم اولین شهید جنگ در محله 17 شهریور بود تعداد زیادی از جوانهای محل به همراه حاج جواد به جبهه رفتند.
یک هفته قبل از شهادت جهت شرکت در سمیناری به تهران آمده بودند و حرکات عجیبی داشتند که طول آن سه روز که در تهران بودند با توجه به شرکت در سمینار و خستگی ناشی از جلسه به تمام فامیل و بچهها، بسیج محل سرکشی کردند و از آنها حلالیت میخواستند به دوست خود میگوید که من خواب پدر و برادر شهیدم را دیدهام و آنها میگفتند جای ما خیلی خوب است و شما نیز بهزودی پیش ما میآیید و با صراحت به ایشان میگوید که من شهید میشوم و وقتی میخواستند بروند پاهای مادر خود را بوسید و حلالیت خواستند و وقتی به زاهدان میرسند دختر ایشان خواب شهادت وی را دیده بوده برای ایشان تعریف میکند و ایشان میفرمایند مبارک است و وقتی جنازه مرا تشییع میکنند میگویند این گل پرپر از کجا آمده شما بگویید از سفر سیستان و بلوچستان آمده و خود خواب میبیند و برای همسرش تعریف میکند که پیامبر اسلام پیشانی مرا بوسید و یک هفته بعد شهادت میرسند و بعد ما فهمیدیم که آخرین هفته وداع بوده است. ایشان در ملاقاتهای مردمی اطلاعات خوبی را به دست میآوردند یکی از این خبرها این بود که از منطقهای بنام شیلر در شهرستان زابل افراد قاچاقچی و اشرار عبور میکنند که 25/8/1376 شخصاً در آن محل حضور پیدا میکند و مشاهده میکند که کانالهایی که احداثشده تا اشرار نتوانند عبور کنند پرشده و از این منطقه عبور میکنند که ایشان خود در منطقه باقی میمانند تا این محل پاکسازی شود تا اشرار نتوانند از این کانال عبور کنند که کار به طول میکشد و هوا تاریک میشود که در برگشت به شهرستان زابل با یک گروه از اشرار برخورد و از ناحیه چشمچپ مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و بلافاصله به شهادت میرسد در قطعه 24 بهشتزهرای تهران در جوار شهید دکتر چمران دو برادر آرامیدهاند که هر شب جمعه وعدهگاه دوستان ویارانشان میباشد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
مشاهده بیشتر
یک هفته قبل از شهادت جهت شرکت در سمیناری به تهران آمده بودند و حرکات عجیبی داشتند که طول آن سه روز که در تهران بودند با توجه به شرکت در سمینار و خستگی ناشی از جلسه به تمام فامیل و بچهها، بسیج محل سرکشی کردند و از آنها حلالیت میخواستند به دوست خود میگوید که من خواب پدر و برادر شهیدم را دیدهام و آنها میگفتند جای ما خیلی خوب است و شما نیز بهزودی پیش ما میآیید و با صراحت به ایشان میگوید که من شهید میشوم و وقتی میخواستند بروند پاهای مادر خود را بوسید و حلالیت خواستند و وقتی به زاهدان میرسند دختر ایشان خواب شهادت وی را دیده بوده برای ایشان تعریف میکند و ایشان میفرمایند مبارک است و وقتی جنازه مرا تشییع میکنند میگویند این گل پرپر از کجا آمده شما بگویید از سفر سیستان و بلوچستان آمده و خود خواب میبیند و برای همسرش تعریف میکند که پیامبر اسلام پیشانی مرا بوسید و یک هفته بعد شهادت میرسند و بعد ما فهمیدیم که آخرین هفته وداع بوده است. ایشان در ملاقاتهای مردمی اطلاعات خوبی را به دست میآوردند یکی از این خبرها این بود که از منطقهای بنام شیلر در شهرستان زابل افراد قاچاقچی و اشرار عبور میکنند که 25/8/1376 شخصاً در آن محل حضور پیدا میکند و مشاهده میکند که کانالهایی که احداثشده تا اشرار نتوانند عبور کنند پرشده و از این منطقه عبور میکنند که ایشان خود در منطقه باقی میمانند تا این محل پاکسازی شود تا اشرار نتوانند از این کانال عبور کنند که کار به طول میکشد و هوا تاریک میشود که در برگشت به شهرستان زابل با یک گروه از اشرار برخورد و از ناحیه چشمچپ مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و بلافاصله به شهادت میرسد در قطعه 24 بهشتزهرای تهران در جوار شهید دکتر چمران دو برادر آرامیدهاند که هر شب جمعه وعدهگاه دوستان ویارانشان میباشد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
آرامستان
گالری
دل نوشته ها
اگر جواد را می شناختید، دلنوشته ای بنویسید.
توجه فرمایید که نظر شما به عنوان
مهمان
ثبت خواهد شد.
در صورت تمایل به نمایش نام خود وارد
شوید.